کیوان چنان شسته رفته می نویسد که هر بار خواندن وبلاگش مشتاقم میکند برای حاشیه نویسی بر نوشته هایش.کیوان در این پست،از لزوم بسط ندادن اخلاقیات شخصی مان به حوزه های عام در مورد تنانگی حرف می زند و از عدم قابلیت ما برای قضاوت دیگران با معیار هایی که در بهترین حالت می توانند شخصی باشند.کیوان بعد، از تفاوت های زنانه و مردانه در مورد رفتار ج.ن.س.ی می گوید و اینکه زنان به راحتی خیانت نمی کنند و به رختخواب ممنوعه نمی روند مگر پای دل سپردن میان باشد...ملاک حرفش را هم آمار شخصی دانسته...من با این قسمت ماجرا مشکل دارم.
یک تفکیک مهم بین دو مفهوم لازم است صورت پذیرد تا بحثمان شفاف شود.وقتی ما از زنانگی و مردانگی حرف می زنیم داریم از دو انرژی و دو حوزه خاص رفتاری صحبت می کنیم.وقتی از زنان و مردان حرف می زنیم داریم اشاره میکنیم به انسان هایی مادینه و یا نرینه،مونث یا مذکر از لحاظ فیزیولوژی.انرژی زنانه چنان بر پایه احساسات است که تن بازی، بدون دلدادگی را دوست نمی دارد اما انرژی مردانه می تواند به رابطه ج.ن.س.ی به شکل یک رفع تنش جسمی یا لذت بدنی صرف بدون هیچ وابستگی عاطفی بنگرد.نکته مهم اینجاست که چه بسیارند انسان های مونثی که انرژی غالب روان آنها مردانه است و وجود دارند انسان های مذکری که جنبه زنانه بر روانشان حاکم است.در این صورت ما زنانی را خواهیم داشت که در حوزه ص.ک.ث با انرژی مردانه و با قابلیت برقراری ارتباط بدون عواطف عمل می کنند و مردانی که در همین حوزه کاملن زنانه بازی می کنند و تا دلشان نرود تنشان همراهی شان نمی کند.همین مطلب آن پیش فرض زنان کمتر تن می دهند به...را به نظرم دچار خلل می کند اما این همه ماجرا نیست
فمنیسم و عصر مدرن الگو های ایده آل زنان را تغییر داده اند.چه بخواهیم یا نخواهیم تصویر زن مدرن امروزه بر پایه آزادی در حوزه ج.ن.س.ی شکل گرفته و حتی اگر زنی به دلیل زنانگی همچنان بر عواطف در میدان ص.ک.ث تکیه کند عدم تطابقی سنگین میان رویای مدرن و خواست خود خواهد یافت که او را به میدان تنوع ج.ن.س.ی و اولویت دادن به آزادی و خودمختاری در برابر وفاداری می کشاند.در ساختار ارزش گذاری که بکارت با عقب ماندگی مترادف می شود توقع مقاومت برابر این جریان غالب فرهنگی شاید کمی دور از واقع باشد.از هر دوی این سر فصل ها می خواهم نتیجه بگیرم این ایده که زنان کمتر تن به رختخواب ممنوعه می دهند واقع بینانه نیست.به نظر من زنان صرفن هوشمندانه تر و در خفا تر وارد چنین روابطی می شوند که اگر لازم شد برای این بخش هم می شود کاملن توضیحات اجتماعی و روان شناسانه ارایه کرد
اوووووووووووووووووووووول
ReplyDeleteارباب مبارک باشه...
ReplyDeleteبه به این سیستم شیرینگ یعنی باید دیگه ما عوام الناس پاسپورت زیارتی بگیریم مشرف شیم امیرانه دیگه ارباب
ReplyDeleteمن با بخش هوشمندانه وارد رختخواب شدن رو قبول ندارم...بحث هوشمندی نیست بحث دقیقا تناقض بین دنیای مدرن و دنیای سنتی است که هنوز به زن اجازه نمی ده بدون تشویش تن به چنین کاری بده... با تاکید بر این مساله که من به کل با هر نوع خیانت چه جسمی و چه فکری مخالفم و تحت هیچ شرایطی نمی تونم اینو گناهی نابخشودنی ببینم...مرد و زن هم نداره... اما اگه این دیدگاهم رو نادیده بگیرم... قبول دارم که بحث کمتر تن دادن زنان به رختخواب ممنوعه درست نیست بلکه باید تصحیح بشه که زنان پنهانی تر دست به چنین عملی می زنند اما نه هوشمندانه که با تناقض
ReplyDeleteمنظورم از هوشمندانه نرگس جان به معنای اینکه برای پنهان کردن اون رابطه موازی، زنان باهوش ترند.یکی از دلایلش هم همونیه که خودت گفتی.فرهنگ حاکم حاضره در مورد همچین چیزی از طرف یه مرد چششو ببنده ولی یه زنو نابود می کنه.پس زن ها مجبورند با هوش و مخفی کاری توی یه رابطه موازی برن...حل شد؟
ReplyDelete((35درجه))رو خوندم و پست تورو.خب باید بگم قانعم کردی.
ReplyDeleteالتذاذ جنسی در بعد مردنمای یک انسان سطحی تر است و در بعد زن نمایش در لایه های تویی و عمیق تر محقق می شود
ReplyDeleteحال بسته به اینکه در انسانی بعد زنانگی اش بر مردانگی وی بچربد یا بعکس ، رفتارهای جنسی متفاوت سر می زند از این مخلوق... و اینکه کیوان می نویسد زن در برقراری روابط خصوصی اش ( همخوابگی ) پیش شرط دل بستگی را شرط می داند و در پیش می گیرد . گزافه نگفته است .به تحقیق منظور بعد زنانگی بوده نه زن مجسم به ظاهر زنانگی
و اما به عقیده من ریشه ی فمنیست از بعد مردانگی انسانی ریشه می گیرد که قدرت طلب است پس اینکه فمنیست را به بعد زنانگی هر انسانی متصف کنیم اتصافی عبث است .
امید که نگویی همه کاسه کوزه ها بر سر بعد مردانگی شکست.حالا می شود رسید به قول قدما که: هر که چارقد بسر دارد زن نیست همچنانکه هر کت پوش ِ کلاه بسری نبوده پسر کاکل زری!! پس کفه ی ترازو بر هر بعدی سنگین تر باشد .صفات جنسی ِ آن جنس رنگین تر جلوه گری کند .زن آنیموس در روابط جنسی اش هدفمند می اندیشد زیرا فلسفه اینست که مادری کند و ازاله بکارت که امروزه مد شده وسوسه های آنیماییست که لذت جوست و تفکرات فمنیستی این بعد زن ظاهری. اشاعه اش می دهد. اگرچه آ
در ادامه:
ReplyDelete.... اگرچه آنیموس مرد ظاهری آن را تقبیح می کند و گاها با آن می جنگد تا سر حد سرزنش، طلاق و آبروریزی هایی که گاه در اجتماع شاهدش هستیم.
از دیدگاه روان شناسی حرف تو درسته اما جامعه شناسانه نگاه کنیم حرف کیوان درسته، هرچند هر دوتاتون دارید یه چیز میگید. به نظرم تو جامعه فرضیت رو وبلاگستان قرار میدی وگرنه مگه چند درصد زنهای ما فمینیست هستند. هنوز بکارت ارزشه و خیلی چیزهای دیگه.
ReplyDeleteهنوز وبلاگ کیوان را نخوندم اما با تو کاملا موافقم. کامل کامل. حداقل برای ما یونگ رفته ها مسئله زنانگی- مردانگی و تفکیک این دو از زن و مرد فیزیکی کار سختی نیست و بنابراین تمام حرفهای تو درسته خصوصا هوشمندی زنهای جامعه ما که دلایل آن می تواند حفظ آبرو و جلوگیری از عدم قضاوت و ترد شدگی ، سنگسار و مهرطلبی و... باشد و دلیل عمده دیگر آن می تواند مشکلات ج.ن س.ی و انواع بیماریهای روانی مردانی باشد که زنانشان جرات گفتن آن و یا جدایی را ندارند...بحث مفصلی است و متاسفانه بسیار دردناک.
ReplyDeleteمن وبلاگستان رو فرض نمیگیرم آزاده...جامعه ای رو فرض می گیرم که داره مدرن میشه
ReplyDeleteباهات کاملا موافقم
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteمن كاملا با نويسنده اين وبلاگ موافقم.
دليلش هم خودمم.
من سه سال، عاشقانه، با دختري نامزد بودم. البته هم خونه نبوديم. واقعا تو اين سه سال، با هيچ دختر ديگري، بيشتر از سلام عليك رابطه برقرار نكردم. همه چيزم ميترا بود. همه دوستامم مي دونستن كه چقد دوسش دارم. اون هم واقعا منو دوست داشت. عاشقم نبود، ولي عاشقانه دوستم داشت. بعد سه سال، در يك بعد از ظهر، توسط يكي از دوستاش، فهميدم كه همه چي دروغ بوده. تمام اين سه سال، به من خيانت مي كرده. نه با يه نفر، با هرچندتا كه وقت كرده بود! خلاصه كه فقط منو نگه داشته بوده واسه ازدواج، عشق و حالش با بقيه بوده.
گفتم كه بدونين فقط زنها نيستن كه در حقشون ظلم هايي بزرگ ميشه و بهشون خيانت ميشه.