تلخ مثل عسل مان چهارسالگی را تمام کرد و به سلامتی وارد پنجمین سال شد.برای من تجربه غریبی بوده وبلاگ نوشتن.معشوق،دوست ،دشمن پیدا کرده ام از این جهان وبلاگستان.خودم را بیشتر شناخته ام،تجربه های تلخ و شیرینم را به مشارکت گذاشته ام،مطلب اساسی تولید کرده ام،تفننی نوشته ام و...حالا می توانم ادعا کنم نه تنها تلخ مثل عسل، جزیی مهم از هویت نویسنده اش است که جهان من بدون این قاب آبی چیزی کم خواهد داشت.چهار سال نوشتن که حاصلش 1344پست وبلاگ شده،خیلی چیز ها به من یاد داد و خیلی خیلی کمکم کرد پوست بترکانم و بزرگتر شوم.این بی همراهی تک تک شما ممکن نبود،بخاطرش از همه تان سپاسگزارم...دلتان خوش!
یعنی ما ارازل و اوباشیم گندم جان؟ ارباب خودت جوابش رو بده...
ReplyDeleteآقا تازه خبر نداری نه تنها خودت اینجا به واسطه ی این قاب آبی پوست انداختی بلکه پوست ما رو هم ترکوندی و بزرگمون کردی... ممنون به خاطر بودنت اخوی.. امیدوارم خودت و وبلاگت بر قرار باشید سالهای سال...
ReplyDeleteامیر جان راستی ممنون از راهنماییت.. میدونی این «قهرمان درون» ترجمه شده یا نه؟
ReplyDeleteمبارک.
ReplyDelete1344 تا یا کمتر و بیشترش مهم نیست آقای آبی ٍ آبی! مهم اینه که مینویسی ، و خوب مینویسی...
ReplyDeleteبه قول یک دوست نازنین هزار هزار بار دلت خوش!!
این چهار سالگی مبارک.
ReplyDeleteامیدوارم همیشه پا بر جا باشی و همیشه همان قدر خوب و عالی بنویسی
ReplyDeleteمبارک باشه...
ReplyDeleteتبريك مي گم برار...
ReplyDeleteخوب سور خونه و بلاگ و اينها همه ارو باهم مي خوريم ديگه .نه؟؟؟
تولد چهار سالگیش مبارک امیر جان.,اینقد فکر کردم تا یادم بیاد اولین پستی که تو این قالب آبی خوندم چی بود اما یادم نیومد,بعدش دیگه یادم رفت به اینکه کی و اینا بود فکر کنم, بیشتر محو گذشتن این سالها شدم انگاری این مدت بیشتر از سه چهار سال چرخ خورده.,انگاری خیلی محکم چرخ خورده,نمی دونم که این خوبه یا بد.,
ReplyDeleteآخ یادم رفتش اوهوم یکم صبوری.,
ReplyDeleteمبارک باشه
ReplyDeleteتولدش مبارکا
ReplyDeleteچهار سالگیش مبارک..نوشته های حماسی..احساسی..تحلیل رمان..بحث و جدل آبی و قرمز..بعضی اوقات انقدر تند تند آپ میکنی که عقب میفتم از خوندنت..علاقه دارم بیشتر بخونم و حض ببرم بجای گذاشتن کامنت هایی از سر رفع تکلیف..حضور آرمان در اینجا خیلی پر رنگ نیست اما قلبش مالامال از علاقه به امیر و امیرانست...به امید فردای روشن برای من٬ تو و تمام مردم دنیا
ReplyDeleteتبریک میگم
ReplyDeleteدادش مبارک باشه ولی رنگشو عوض کنی بد نیست . چشو چار ما در اومد با این رنگ آبی تند
ReplyDeleteپس تولد تولد تولد (ش؟) (ت؟) مبارک
ReplyDeleteپس تولد تولد تولد (ش؟) (ت؟) مبارک
ReplyDeleteپس تولد تولد تولد (ش؟) (ت؟) مبارک
ReplyDeleteمبارک مبارک مبارک و مبارک
ReplyDeleteمبارک مبارک مبارک و مبارک
ReplyDeleteببخشيد كه گل و گل كاريم خوب نيست و هس هز چز سعي مي كنم اينا قشنژ رديف نمي شن و البته استرس اتمام شارژ و نبودن سيم به همراهم در اين مكان را هم به اسباب بي امكاناتي جهت اين اقدام بيافزاييد
ReplyDeleteمن روزی که تولدت بود دیر رسیدم قصد داشتم یه دلی از کامنت در بیارم اما دیر رسیده بودم. روزی که تولد بلاگ رو زدی تاریخشو نگاه کردم دیدم آخ جون به موقع دیدم پس دیگه جای درنگ نبود و اگه دفتر نبودم و مشتری نیومده بود کاری که دوست داشتم رو می کردم
ReplyDeleteاما حیف که وقتی یادم اومده بود دیگه فرداش شده بود. حالا امشب اومدم قضای قصور کنم. نمیدونم جا داره یا نه. اما خب یه تبریک با چاشنی یه کم شلوغ کاری که نباید اونقدر بد باشه که! هست؟
ReplyDelete