Friday, January 16, 2009

خداحافظ خانه

آخرین آخر هفته ای بود که در این خانه گذراندم.فکر کن چشم زدیم و شد ۴ سال.فکر کن این چهار سال که به همین راحتی گفته می شود چه رنج ها و شادی هایی در خودش داشته:رنج مهلک،شادی عمیق... و بعد آدم دلش می گیرد.به خودش فکر می کند و همه خاطراتش از این ۴ دیواری.از همه آن وقت هایی که عصبی در سالن کوچکش راه رفته ای،در آشپزخانه اش غذا پختی،آواز خواندی،رقصیدی-نمی دانم چرا من همیشه موقع ظرف شستن رقصم می گیرد-در این خانه بوسیدی،بوسیده شدی،خندیدی،گریه کردی،بغض کردی،ضجه زدی،می خوردی،فیلم دیدی،فیلم دیدی،کتاب خواندی،نوشتی،گفتی و ناگهان تمام!


تصمیم آگاهانه خودم بود که از این خانه بروم.به نظرم همین خاطرات دیگر زمانشان گذشته بود،دل کندن از خاطره ها همیشه سخت است اما یک وقت هایی باید از هر آنچه قدیمی است دل بکنی تا در دلت فضای جدیدی باز شود برای شادی های جدید،غصه های جدید،اضطراب،التهاب،عشق و آدم جدید...همه اینها را می دانی و باز دل کندن برایت سخت است چون اینجا پناهگاهم بوده در سرما و گرمای روزگار-اصلن مگر می شود یادم برود ۴ سال پیش من به چه حالی پناه آوردم اینجا-می دانی اینجا را بیشتر از هر جای دیگری که ظرف این سیزده سال در آن زندگی کردم دوست داشتم و فکر کنم برای همیشه در خاطرم بماند امیری که وارد این خانه شد و امیرحسینی که از آن دارد خارج می شود


خداحافظ پونک،سلام یوسف آباد!

11 comments:

  1. در مورد 2 پست قبل به نظر من اون چیزایی که توصیف میکردی و خواهی کرد و ما لذت خواهیم برد! ممکنه بارها تو خیلی از روابط به وجود بیان.. ممکنه اون صحنه ها خیلی جاها کلید بخورن.. و به نظر من که هیچوقت چیز دور از دسترسی نبوده. اما شاید چیزی که باعث شده دور از واقعیت به نظر برسه "توصیف" تو بوده. اگه یکی دو بار دیگه بخونی و تصورش کنی تو واقعیت، می بینی چیز عجیبی هم نیست..
    خیلی معرکه و ظريف توصیف می کنی همه چی رو..

    ReplyDelete
  2. خوشحال شدم که آخرش جایی که دوست داشتی خانه پیدا شد...فکر کنم اتفاق ِ مبارکی باشد. همسایه ی محله ی بچگی های من می شوی حالا! کجای یوسف آباد ؟

    ReplyDelete
  3. ایشالا منطقه جدید و خونه جدید خاطره ها و تصویرهای بهتر و موندگارتری بسازن.

    ReplyDelete
  4. کوندرا تو کتاب جهالت می گه : وقتی با عشق جدیدی در خیاان قدم می زنی به عنای آن یست که عشق ژیشین رو فراموش کرده باشی. بلکه به معنای اینه که عشق تازه ات رو زیباتر درک کنی.

    شاید آدمی از کسی یا چیزی جدا شود. اما هیچ اه فذاموش نمی کند. شاید حتی به ظاهر از یاد ببرد اما از نگاه من تمام انسان هایی که روزی حضوری عمیق یا حتی نه چندان عمیق در زندگی ام داشته اند. امروز در کلام منف در نگاه من و در درک و فهمم از دنیای درون و بیرون هستند . ما مجموعه ای از دیگران و خودمان هستیم. شاید حتی خاطره سگی در قبرستان متروک نزدیک روستایی که نامش را به ذهن ندارم. در درک امروز من از هستی حضور دارد.

    ReplyDelete
  5. سلام. متن را نخوانده فرستادم. لطف کنید شاید را بردارید از جمله آخر. سپاس.

    در جمله کوندرا  هم : "به معنای این نیست" را لطفا جایگزین کنید. ما بقی فکر کنم به لحاظ واژگانی با تمام اشتباهات قابل فهم باشه . باز هم سپاس.

    ReplyDelete
  6. برات آرامش و سلامتی و شادی و مهر تو خونه ی جدید آرزو دارم.

    ReplyDelete
  7. ان شاالله فرشته پنت هاوس 750 متری بخری .

    ReplyDelete
  8. هميشه پايان آغازي را همراه دارد.

    ReplyDelete
  9. بابا رسما مایه دار شدی ها....بابا یوسف آباد...بابا مرفه بی درد...از تو هم قطع امید شد امیر حسین خان جان.

    ReplyDelete
  10. تمام این حس هایی که می گی و تجربه کردم...تمام اون دل دل کردن واسه رفتن و  موندن .واسه دل کندن و نکندن...
    یه طرف یه خونه جدید با کلی اتفاق که منتظرشی و از یه طرف خونه ای که کلی خاطره داری و کلی باهاش بزرگ شدی!!!

    ReplyDelete