دیشب که داشتم برایت حرف می زدم،گفتم الان می دانم از زندگی ام چه می خواهم.تصویری که از خودم دارم و چیزی که خوشحالم می کند شفاف تر و واقعی تر است،خواسته های روحم را بیشتر میشناسم و فهرست آرزو هایم تغییر یافته...نویسنده به استحضار خوانندگان می رساند که بین قبل سه نقطه و بعدش حدودن نیم ساعت فاصله افتاده و در این مدت نویسنده معزز داشته آرشیوش را می گشته ببیند آن پستی را که راجع به فهرست ارزوهایش نوشته بود پیدا می کند یا نه،پیدا می شد می نشستیم به تفاوت این دو فهرست ظرف کمتر از دو سال می خندیدیم و عشرت می کردیم.کدام دو فهرست؟آن قبلیه که مفقود است و این فعلی که هنوز ننوشتمش...کجا بودیم؟
تصویری که این روزها از خودم دارم بیشتر به جانم می نشیند.می دانی آدم توی زندگیش برای اینکه تایید آدم های مهم اطرافش را بگیرد مثل والدین یا حتی معلم ورزش کچل چهارم ابتداییش و همین طور برای فرار از ترس ها و ناامنی هایش،شروع می کند به تغییر چهره دادن،ماسک زدن،ادا در آوردن و بعد از یک جای قصه یادش می رود که ماسک زده،که این دیگر خودش نیست،که مسخ شده و می دانی بدترین اتفاقی که می افتد این میان چیست؟آدم آرزو های روحش را گم می کند.کمپبل اسطوره شناس جمله معروفی دارد که می گوید«وجد خود را دنبال کنید».وقتی خودت نیستی،روحت و پشتبندش وجد روحت گم می شوند.این جور وقت ها در بهترین حالت می شوی آدم موفق و نه آدم خوشبخت و خدا می داند بین این دو مفهوم هیچ همبستگی الزامی وجود ندارد.در مورد خودم آن تصویر آدم مسوول جاه طلب در دنیای مادی،تحلیل گر اخلاق گرای منطقی،آرزو های خودش را تحمیل کرده بود.حتی تا همین دو سال پیش هم تحمیل کرده بود.اما حالا تصویری که از خودم دارم به حقیقت نزدیک تر است.دارم وجدم را دنبال می کنم.لذت آن بیست و پنج هزار تومان حق التحریر اعتماد ملی،لذت نوشتن چند خط فیلم نامه،شور دلپذیر حرف زدن از اسطوره ها و ارتباطشان با روانشناسی...وجد روح من باید یک جاهایی در همین حوالی باشد نه در بی ام و ایکس تری و دفتر کار برج آرمیتا و تحلیل گر بازار نفت و مدیر عامل فلان شرکت زنجیره ای بودن...داشتم مسیر را اشتباه می رفتم و حالا فکر کنم بدانم مسیر درست روح من چگونه است و از کجا می گذرد
درسته که خوشبختی و موفقیت دو فضیلت جمع شدنی هستند اما در مورد همه تیپهای انسانی بینشون همبستگی الزامی وجود نداره... شاید یکی از تفاوتهای عملی انواع مردها که قبلا ازش نوشته بودی همین باشه اصلا...
ReplyDeleteسپاسگزارم بابت کامنت تبریکت امیرجان
ReplyDeleteپس دیگه داری از آستانه میگذری.
ReplyDeleteمن همیشه همه ی تغییر و تحول ها را به فال نیک میگیرم .
آقا شما که به تکنیک های فاصله گذاری اشنایی...اون نویسنده اول داشت نویسنده دوم رو فاصله گذاری می کرد به حق 5تن
ReplyDeleteتکاپوی شدن و یا به شدن رسیدن
ReplyDeleteفکر می کنم بعد از هر شدنی " شدنی دیگر و تکاپویی دیگر در راه است .
این یعنی یافتن گوهر زندگی
ReplyDeleteدل باید گرم و خوش باشد . مهم نیست چه کاره هستی - چه مدرک تحصیل یا تخصصی داری و ... دلت که خوش باشد و باخودت به آرامش رسیده باشی یعنی همه چی
مردم داری بیش از حد آدمو خراب می کنه
ReplyDeleteروح منم توی همون مسیر باید باشه دیدی سلام بش برسون
ReplyDeleteمرحبا که راه روحت رو پیدا کردی...وسیله فراهم میشه!
ReplyDeleteخیلی خوبه که...
ReplyDeleteمرسی اخوی.. احتمالا منظورت "لوراتادین" باشه که متاسفانه با خودم نیاوردمش.. و از اونجایی که اسامی داروهایی که مصرف می کنیم اسامی تجاری هستند پیدا کردن مشابهش برای من که تخصصی در این امر ندارم بسی دشواره... به هر حال بازم ممنون از راهنماییت ارباب.
ReplyDeleteکامتهاتو می خوندم دیدم همه به طرز غریبی خوشحالند.. گفتیم از قافله عقب نمونیم ارباب.. فلذا خوشحالیم!
ReplyDelete