رنجم تمام شده...در سطح خوداگاه دیگر غمی نیست.خشم و بغض و نفرت هم...اما از درون حس آزادی نمی کنم هنوز....در سطح ناخوداگاه هنوز هم غم هست،هم امید و هم خشم.این را از خواب هایی که می بینم فهمیدم.بخصوص انگار تمام خشمی که عمدن سعی کردم ابراز نکنم و منطقی به خودم بباورانم جایی برای خشم نیست درونم یک لایه پاییین تر جمع شده...دارم یک کوله بار نامریی خشم با خودم این سو و آن سو میبرم.می بینید:کودک درون،بخش عاطفی درون ما،با اندیشه های منطقی قانع نمی شود،حق انتخاب آزاد،حق نه گفتن،بازنده خوب بودن....هیچ کدام از این ها را نمی فهمد.او فقط می فهمد برای امنیتش روی کسی شرط بسته و باخته،می فهمد مهمترین همبازیش حالا در دسترس نمی باشد.خشم کودک درون طبیعی است...شاید ما در پایان روابط عاطفی باید ضمن رفتار عاقلانه حتمن برای درمان این کودک جریحه دار شده هم تلاش کنیم.کودکی که احساس بی ارزشی،احساس خیانت می کند و خشمگین است:از شما و طرف آن سوی رابطه به یک اندازه!
من آخرش می ترسم این کودک درون بشه مشکلی مضاعف!
ReplyDeleteهرچه زودتر خشمت رو بیرون بریز و نذار بمونه چون این کودک اگه بزرگ شه دیگه با هیچ حربه ای نمیتونی کنترلش کنی اونوقت زیر بارش از بین میری.
ReplyDeleteشاید یه بازی قایم موشک... برای تمرین این روزهای دوری و درد...
ReplyDeleteای کاش فقط همینا بود
ReplyDeleteامیر جان ! وقتی ازدواج کنه و کلن نامید بشی دیگه هیچی امیدوارت نمیکنه . کاش اون روز و نبینی .
ReplyDeleteمن با آبجی کوچکم که از فردا صبح که بیدار شد خودش میمونه یه عالمه حسهای تلخ و جدید چیکار کنم؟!..احتمالا کودک درون اون هم احساس بی ارزشی و خیانت رو داره...میخنده اما خنده اش خنده نیست..خنده اش انگار در بنده!من فقط گذاشتم خوب حرف بزنه و انگار بلد نبودم در این شرایط چیکار کنم!الان خوابه..منم دارم اینجا به خودم میپیچم..
ReplyDeleteامان از اون روزی که این کودک درون زبان نفهم شه و هیچی و نخواد بپذیره!
ReplyDeleteامان از اون روزی که این کودک درون زبان نفهم شه و هیچی و نخواد بپذیره!
ReplyDeleteبچه جون!قضیه برای من حله...فقط این خشم اگر بهش توجه نشه احتمالن به شکل یه عدم تعادل خودشو نشون میده...دنبال پیشگیری از اون هستم
ReplyDeleteچی بگم؟ چی بگم که التیام بخش باشه؟..هیچ واژه ای ندارم برات امیرم...به امید فردای روشن برای من٬تو و تمام مردم دنیا
ReplyDeleteکاش بخش درون ما یکم منطق حالیش می شد اونوقت چی میشد ...
ReplyDelete