Friday, December 19, 2008

کجایند اهل درد؟

سوار که شدم روی صندلی عقب و ماشین کمی جلو رفت فهمیدم گیر افتاده ام.اول آقای ابوی شروع کرد که« باید ازدواج کنی و این چه وضعشه و...».من با شوخی سعی کردم ماجرا را بپیچانم که بحث جدی نشود،سرم درد می کرد و حوصله حرف حسابی زدن نداشتم.ابوی ادامه دادند و هی برای تایید به مادر نگاه کردند که نشسته بود سمت راستش و در سکوت، شوهر جان را با حرکت سر تایید می فرمود.ابوی که از این تایید به وجد آمده بود به شدت به نطق هیجان انگیزش ادامه داد و گفت یه مورد مناسب پیدا کن ازدواج کن یا بذار ما برات یه مورد مناسب پیدا کنیم.عرض کردم «مگه فارغ از جور شدن یا نشدن ماجرا این آدم های زندگی من نامناسب بودند؟چه ایرادی می شد بهشان بگیرید؟»مادر عزیز فرمودند« آدمی باید باشه که این همه از بالا نگات نکنه و برات تاقچه بالا نذاره»...کمی در دلمان به خودمان و یکی از دوستان حرف های رکیک زدیم که دست به دست هم دادیم  و این طور زبان مرا بستیم و ذوالفقار علی را در نیام پارک کردیم یا یک همچین چیز هایی...ابوی از شوکه بودن بنده بهره برد و گفت «چقدر عمر حروم کردی همین چند سال...ها؟نتیجش چی شد؟مگه همه چی دست خودت نبود؟»ما همچنان دیدیم اگر بخواهیم بحث کنیم در معرض این خطریم که ابوی زیر آن شرشر باران پیاده مان کند بگوید اصلن برو رد کارت فلذا خار در چشم و استخوان در گلو به سکوت ادامه دادیم.ابوی گلویی تازه فرمودند و شاه بیت کلام را گفتند:«کسی رو پیدا کن پسر جان که همزبون و هم فرهنگ و هم طبقه و هم سن خودت باشه، از همه مهمتر اهل درد باشه»یعنی اصلن از عظمت این کلام کرک و پر ما ریخت به طرزی خفن و این بار دیگر رسمن زبانم بند آمد.خدا را شکر کردیم در دل که بار دیگر در همین دی ماه به منزل مشرف می شویم و فرصت هست همچین سر صبر از حضرت ابوی بپرسیم «بابا جان این اهل درد که گفتی یعنی چه؟»


پی نوشت:چرا نوشتم؟برای اینکه یک وقت هوا برنداردتان که آن نوشته دو پست قبل یعنی ما همچین بی کس و کاریم و هر غلطی که دلمان می خواهد به راحتی می کنیم.نه اتفاقن ما خیلی با کس و کار بوده و بعضی وقت ها به سختی هر غلطی که دلمان می خواهد می کنیم...بعله اینطوریاس!

2 comments:

  1. ولی بی شوخی ترکیب عجیبیه. یعنی یه حس عجیبی توی ترکیب کردن این دو کلمه ست... آدم یه جوری توی فکر پیدا کردن اهل درد نفسش بند میاد...

    ReplyDelete
  2. آقا من از وقتی اومدم تهران عذاب وجدان دارم جان شما ....

    ReplyDelete