هنوز هم فکر می کنم ما وبلاگ نویس ها ساکن جزایر تنهایی هستیم اما دیگر به رابینسون کروزو بودن اعتقادی ندارم.ما بیشتر شبیه ترومن فیلم نمایش ترومن هستیم.ما داریم یک جور هایی تمام زیر و زبر زندگی مان را نشان بقیه می دهیم:شکست عاطفی،غم و شادی حتی سقط جنین و طلاق و خیانت هایمان را...وبلاگستان چه بدانیم و چه ندانیم،چه بخواهیم و چه نخواهیم از ما ساکنین یک جزیره ترومن ساخته...ترومن بربانک هایی که از ماندن در جزیره شان و از روی آنتن بودن دارند لذت می برند
پی نوشت:تمام این چند روز را من فکر کردم به تو.دلم پیش تو بود.پیش آمده برایت که یک آدم هایی را ندیده باشی ولی خوشحالیشان برایت مهم باشد؟شاید خاصیت این جزایر تنهایی همین دوستی با ترومن هایی باشد که از خلال کلمات و شرح حال ها میبینیشان و اندک اندک دوستت می شوند.خیلی فکر کردم که چه کار می توانم انجام بدهم برایت و دیدم هیچی.مطلقن هیچی فقط خواستم بدانی دلم خیلی با تو بود.امروز کذایی خیلی بیشتر از همیشه!
,,
ما با ترومن فرق داریم امیر ... ترومن ناخواسته به بقیه نمایش داده می شد . حتی وقتی مجلات سکسی را یواشکی زیر میزش نگاه میکرد ولی ما ارادی اینجاییم و خیلی وقتها این شانس را داریم که اندکی ( بسته به انصافمان ) خودمان را روتوش کنیم . یادته ترومن که فهمیدتمام زندگیش روی آنتنه چه جوری دست به فرار زد و یادته وقتی به آخر دریا رسید چطور آخرش در استودیو بود ولی ما هرگز فرار نخواهیم کرد چون ارادی اینجاییم و اگر شرایط را نخواهیم ارادی خواهیم رفت .
ReplyDeleteنوشتم رضا که ما ترومن هایی هستیم که از روی آنتن بودن لذت می بریم...برای همین تلاش نمی کنیم از جزیرمون فرار کنیم
ReplyDeleteمیگن پاراگراف اول خب!
ReplyDeleteپاراگراف پی نوشت اما اون "تو" یک لینکی چیزی لازم نداشت؟ یک "تو" یی که ندیده باشی اش خب لابد وبلاگ نویس است دیگر.
و بدین ترتیب احساس فضولی ما سخت برانگیخته شد...
ببینین درسته ما جزیره های ترومن هستیم اما شاید دلمون بخواد فقط پخش استانی داشته باشیم نه پخش جهانی مثلن...فقط ملاحظه یه همچین چیزی مانع لینک گذاشتن شد
ReplyDeleteراستش اسمش رو جزیره بذارم یا اطاقک شیشه ای یا هر چی، در بدترین لحظه هام هم باز سر میزنم بهش، و دوستای اینجا واقعی ترن برام چه آشنا چه ناشناس... راستش نمیدونم که برای این باید نگران خودم بشم یا خوشحال!!؟
ReplyDeleteاین پخش استانی خیلی باحال بود امیر . من میگم بیا کارتیش کنیم که درآمدزایی هم بشه . البته امیرانه را میگم وگرنه مال ما که بیننده اش در حد شبکه آموزش هم نیست
ReplyDeleteمن هم مثل همه خانم خاي اينجا فضولي ام امد...خوب خسيس يه لينك مي گذاشتي...تو كه اينجوري نبودي!!!
ReplyDeleteدر ضمن من عاشق ترومن شو هستم فكر كنم يه 10 باري ديده باشم اش!
ReplyDeleteبعدشم ....به نظرم آدم ها يعني يه سري از بلاگ نويس ها اون توي واقعي ه بدون ماسك اشون و مينويسن!!!!بعضي ها نه...به نظرم اين دور و بري هاي تو و اين چند تا دونه آدم هايي كه مي خونيمشون جزو اين پست تو ميشن وگرنه خيلي ها هستن كه مينويسن بدون هيچ دغدقه(؟) و فكري!
ReplyDeleteحالا مجبوری به رومون بیاری؟این چند دفعه شد؟
ReplyDeleteبازم به به به این پستت. گاهی خیلی لذت می برم از این شراکت وبلاگی و همزبونی و تبادل اندیشه لذت می برم و استفاده می کنم، که به قول دوست نویسنده اهل فنم وقتی غرغر می کردم که مدتیست کتاب نمی خونم، گفت این همه مقاله توی نت می خونی و کلاس می ری یعنی که مطالعه داری و خداییش دنیاییه که آدم اگه بخواد خیلی چیزا یاد می گیره ولی گاهی هم دور از جون بقیه دلم می خواد خفه شم و این همه خودمو لو ندم!
ReplyDeleteموافق بودم . بارها به این فک کردم که دوس داریم همه چیمان را بگوئیم با اینکه من ناموفق بوده ام در این زمینه
ReplyDeleteمن میگم ما داریم تو خونه های شیشه ای زندگی میکنیم .
ReplyDeleteهمسایه هامون همه چی رو تو خونه می بینند ، همه چیز را !