شاید بشود اینطور گفت که یک سری ویژگی های مرکزی هستند که باعث می شوند کسی به نظر دیگری جذاب بیاید.اما یک سری خصوصیات حاشیه ای این جذاب بودن صرف را هل می دهند تا دلدادگی تا دل بستن...مثلن همین کفش های پست قبل یا اسم آدم ها یا طرزی که دست می دهند با تو یا دست هایشان یا کتابی که می خوانند یا...فکر کنم بگردیم این ویژگی های فرعی را در دل بستن هایمان پیدا کنیم فهرستی بشود که نه تنها دیگران که خودمان را هم شگفت زده کند
پی نوشت:یک سری اسم توی ذهنم بود که اینجا ردیف کنم برایتان و بگویم فرض اینکه کسی چنین اسمی دارد کافی است برایم تا مشتاق شناختنش شوم.بعد دیدم کلن به به!شاید هم به قول عاطفه هرمس بازی در آوردیم و یک روزی نوشتیم
,,
اسم ها! چیزی که تا به حال بهش فکر نکرده بودم. نمی دانم اصلن درست هست اینطوری آدم فکر کند یا نه!
ReplyDeleteکتایون جان من در مورد حوزه آگاهی حرف نمی زنم.بدیهیه که درست نیست آدم کسی رو بر مبنای اسمش قضاوت کنه.مساله یک جور تمایل ناخوداگاهه که قطعن دست خود آدم نیست.حله؟
ReplyDeleteچرا. وقتی عاشق باشی مثلن میتونی فکر کنی این کفشا رو براش بخری ولی وقتی عاشق نیستی یه لباس مردونه یا زنونه قشنگ که می بینی دلت میخواد یکی بود که اینو می پوشید و دوستش داشتی. بیشتر می گردی ببینی اگه یکی اسمش چی بود خیلی خوب بود یا اینکه اگه این اسم مال کسی بود که من دوستش داشتم چقد خوب بود.
ReplyDeleteالبته گمونم من خوب بلد نیستم حرفامو بزنم یامنظورمو بگم
ReplyDeleteخیلی صادقه این قضیه. گاهی فقط یه چیز خیلی خیلی کوچیک در مورد یه نفر میتونه تو رو بهش مشتاق کنه. من به این اسمها هم فکر کرده ام قول بده بنویسیشون.
ReplyDeleteدر کل خیلی جالبه
اون "در كل" رو فقطِ فقط به خاطر رضا قاري زاده نوشتم
ReplyDeleteيه چيز ديگه م هست ارباب، ميگم نكنه درد بي عشقي و تنهاييه كه اين فكرا رو ميندازه تو كله ي آدم؟؟؟ اخه منم گاهي به شدت به اين چيزا فكر مي كنم. كافيه يكي به قول تو فقط يه كفش خاص پاش باشه.. يا همين اسمش ..
ReplyDeleteیعنی اگه عاشق باشیم به همچین کفش هایی توجه نمی کنیم داروگ جان؟
ReplyDeleteامیر دوست گرامی اسم من که از اون اسمها نیست؟ ظاهر و باطن اسمم همینه. در ضمن امروز عجیب شاد بودم...
ReplyDelete