پازولینی در فیلم دکامرون اپیزود غریبی داره:راهبه های صومعه ای پسر کر و لالی رو به عنوان باغبون برای صومعه استخدام می کنن.بعد از یک مدت کوتاه راهبه های به تنگ اومده از فقدان مرد یکی یکی با پسرک هم اغوش می شن و کار به جای می رسه که دم در اتاق باغبون بی نوا هر روز صف میکشن تا بالاخره فریاد مردک به اسمون بلند میشه که بابا چه خبرتونه من از حیز انتفاع ساقط شدم خوب...خواهر روحانی که تو اتاق پسره ،با تعجب ازش می پرسه که تو مگه لال نبودی و پسر جواب میده که خودشو به کر و لال بودن زده تا اونا دلشون بسوزه و استخدامش کنن...راهبه چند لحظه مکث می کنه و بعد می پره سمت ناقوس و شروع می کنه ناقوس زدن و فریاد کشیدن که مریم عذرا معجزه کرده و یه ادم کر و لال شفا گرفته...
دیشب که فیلم رو دیدم با خودم فکر کردم همین یه اپیزود عجب هجویه تمام عیاری نسبت به هر چیز مقدس مآبه:تقدس خواهران روحانی،معصومیت پسرک،ممنوع بودن بیان ازاد خواهش تن،معجزه مقدس و...یعنی پازولینی با استادی ظرف کمتر از ١۵ دقیقه بخش عمده پاکی های فرض شده در ذهن اکثر آدما رو به لجن میکشه...جدای از اینکه باهاش موافق باشین یا نه نمیشه خلاقیتش رو برای چنین هجو معرکه ای نادیده گرفت...پازولینی مظهر وندالیسم در سینماست.تو اکثر فیلم هاش فقط ویران میکنه بدون اینکه هیچ جایی برای نور امید بذاره...یه وقتایی تماشای جهان تاریک فیلمای پازولینی برای ذهن مرتب نورانی از نون شب هم واجب تر میشه تا کمی تیرگی،کمی شک وارد اون دنیای نورانی بی مزه کنه...تا آدم قانع بشه ویرانگری هم می تونه زیبا باشه
No comments:
Post a Comment